دختر آسمانی

دختر آسمانی

دختر آسمانی

دختر آسمانی

دختر آسمانی

وبلاگ دختر آسمانی

۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

سرنوشت نه جوان اعدامی

*سرنوشت نه جوان شورشی ایرلندی که محکوم به اعدام شدند!* 

 

زمانیکه ایرلند اعلام استقلال از انگلستان کرد و در طی آن نه ۹نفر جوان شورشی ایرلندی دستگیر و محکوم به مرگ شدند؛

 

ملکه انگلستان تحمل اعدام کردن آنان را نداشت و به همین خاطر دستور داد تا آن نه نفر جوان را به زندانی در مستعمره انگلستان یعنی « استرالیا » منتقل کنند.

 

حدود ۴۰ سال پس از این واقعه ملکه انگلستان ویکتوریا، از استرالیا دیدن کرد و مورد استقبال نخست وزیر استرالیا یعنی آقای « چارلز دافی »قرار گرفت . 

 

وقتی آقای چارلز به اطلاع ملکه رساند که :

« من » یکی از آن نه نفر جوان ایرلندی محکوم به اعدام « مرگ » بودم! 

ملکه انگلستان ویکتوریا شوکه شد!!!

ملکه از او پرسید که : آیا از سرنوشت آن هشت نفر‌ زندانی دیگر خبری دارد یا نه؟

نخست وزیر استرالیا « چارلز دافی » پاسخ داد که : همگی با یکدیگر در تماس هستند!!!

 

زندانی‌ دومی بنام :« توماس فرانسیس » به 

ایالات متحده مهاجرت کرد و خیلی زود به مقام فرمانداری « مونتانا » آمریکا رسید. 

 

زندانی سومی و چهارمی بنامان :

« ترنس مک مانس » و « پاتریک دونا او »

هر دو ژنرال ارتش ایالات متحده آمریکا شدند و بسیار عالی خدمت کردند.

 

زندانی پنجمی بنام :

« ریچارد اوگورمان » به کانادا مهاجرت کرد و

فرماندار کل نیوفوندلند شد.

 

زندانی ششمی و هفتمی بنامان :

« ماریس لین » و « مایکل ایرلند » هر دو از اعضای هیئت دولت استرالیا شدند و جدا از هم به عنوان

دادستان کل استرالیا انجام وظیفه کردند.

 

زندانی هشتمی بنام

« دارسی مگی »

نخست وزیر کانادا شد.

 

 مخالفان ما لزوما ناشایسته نیستند! 

و لزوما فقط خود ما درست نمی‌فهمیم!

شاید به همین علت است که در غرب به آسانی جان انسانهارا نمی‌گیرند!

و « مرگ » راه حل نهایی نیست!

توبه نصوح و عاقبت ایشان

 

داستان توبه نصوح

 

نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.

او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.

گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.

 

روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.

 

وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.

 

وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.

 

 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.

 

 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.

او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت.

 

 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت.

 

 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.

 

 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست?

عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد.

 

روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند.

 

 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.

 

 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.

مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم.

 

 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.

 

 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند.

 

 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.

 

 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.

نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.

وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.

 

🕊 آن شخص به دستور خدا گفت: 

بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد.

 

به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند.

 

🌸یا ابا صالح المهدی (عج)🌸:

گاندی قشنگ میگه :

" اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن 

 

ناپلئون میگوید: " دنیا پر از تباهی است،

نه به خاطر وجود آدمهای بد،

بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب."

 

گرگ همیشه گرگ می زاید گوسفند همیشه گوسفند.

تنها فقط انسان است که گاهی گرگ می زاید و گاهی گوسفند.

 

وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم :

" مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه، نه آگاهشون

آتش مشرق -نشانه یا یک انفجار هسته ای؟

گزارش اختصاصی رجانیوز:

🔴سناریوی آخرالزمانی «#آتش_مشرق» قبل ظهور: اعجاز الهی یا انفجار هسته‌ای؟ / مرحله سیوف: تقابل نظامی و «انتقام سخت» ایران از مثلث «غربی، عبری، عربی»

 

 

1️⃣ضرورت واکاوی «آتش مشرق» قبل ظهور بدان جهت اهمیت دارد که خود نشانه‌ای است بر آغاز قحطی در جهان (سنة الجوع) و باید ذخایر استراتژیک غذایی و تدابیر اقتصادی از طرف حکومت‌ها انجام شود که البته ناشی از وقوع جنگ جهانی (هرج الروم) قبل از «سنة‏ الجوع» است که در اثر آن، مرگ سفید (طاعون) و مرگ سرخ (جنگ و خونریزی) در گستره جهانی رخ خواهد داد.

 

2️⃣مساله اصلی پژوهش حاضر، تبین و تحلیل «آتش مشرق» قبل از ظهور با نگاه آینده‌پژوهانه مهدوی است. آیا اشاره به پدیده فلکی و نجومی دارد یا حادثه صنع بشری (تقابل نظامی) یا انفجار هسته‌ای؟ 

🔸دیدگاه اول: پدیده فلکی است و مرتبط با موضوع «ستاره دنباله‌دار» (النجم ذو الذنب) است.

🔸دیدگاه دوم: هویت جنگی؛ مطابق این دیدگاه، گزاره «آتش مشرق» آیا تقابل نظامی با دشمن خواهد بود یا در واقع تلمیحی است به نقشه تدارک حمله از سوی دشمن به مناطق شیعی؟ سه احتمال مهم مطرح است:

 

3️⃣الف. آتش در عربستان: 

قائلین با استناد به وقوع آتش در حجاز، بیان می‌کنند احتمالا انفجار میادین نفتی در عربستان است.

 

4️⃣ب. حمله به ایران و محور مقاومت شیعی: 

مدافعان این نظریه می‌کوشند به شواهدی از میراث حدیثی استناد نمایند: در توقیع منسوب امام عصر به شیخ مفید، به وقوع اخبار غیبی در «جغرافیای ظهور» اشاره می‌شود؛ از جمله: ماه جمادی در آسمان و زمین، علامت‌هایی آشکار می‌شود. قوم مشرق (ایرانیان)، محزون و غمگین می‌شوند. بعد حوادثی در عراق رخ می‌دهد و «مارقین» بر بخشی از امور عراق مسلط می‌شوند. تضعیف جبهه حق در عراق ادامه دارد تا اینکه یکی از سران شرور مخالف شیعه -و به قرینه اینکه در ادامه سخن از باز شدن حج است، می‌توان دریافت راه حج قبل از آن بسته بوده است- در عربستان به هلاکت می‌رسد آنگاه حوادث خشنوده‌کننده آغاز خواهد شد.

 

5️⃣صرفنظر از «انتساب صدور قطعی» توقیع برای شیخ مفید – که محل اختلاف است-: این فقره از توقیع برای رویدادهای قبل ظهور است یا مربوط به دوران شیخ مفید؟ آیا در عصر شیخ مفید، مورخین و تاریخ‌نگاران، حوادثی را در ارض مشرق (ایران) و عراق ثبت کردند که بعد از آن نیز مرگ یکی از حاکمان مخالف شیعه گزارش شده باشد و بعد راه حج که برای مدتی بسته شده است، باز شود؟

البته شیخ مفید در عصر غیبت زندگی می‌کرده است. اما برخی بر این باورند به مقتضای قرائن و نیز نقل در کتاب الاحتجاج و البته قبل از آن، وجود بخشی از متن توقیع در کهن‌ترین نسخه مصباح طوسی؛ بنابراین انکار قطعی آن روا نیست اما اثبات‌شدنی نیز نیست.

 

6️⃣ج. حمله ایران و جبهه شیعی به مثلث «غربی، عبری، عربی»:

واقعه «آتش مشرق»، هویت جنگی دارد و به قرینه عمود آتش، حمله به هدف و مکان معین از مواضع دشمن و از جمله رویدادهای قبل از ظهور است، به گونه‌ای که شعله‌های آتش سرخ و زرد (الهردی) به سمت آسمان زبانه می‌کشد (عمود) و بسیار هولناک توصیف شده است (عظیمه) و تا چند شبانه‌روز ادامه خواهد داشت (تطلع لیالی) و برای تمام مردم جهان، این رخداد جنگی از طریق شبکه‌های تصویری و وسائل ارتباط جمعی و شبکه‌های تلویزیونی قابل مشاهده خواهد بود (یراه اهل الارض کلهم) و به منزله آغاز پیروزی‌های جبهه حق در حوادث منتهی به ظهور خواهد شد (قدام القائم بقلیل).

 

7️⃣مطابق گزارش اهل‌سنت، «عمود آتش مشرق» در ماه رمضان است و بعد از آن نیز سنة الجوع (سال قحطی) در پیش است، اما واضح است این مقدار اشتراک، الزاما به معنای وحدت محتوایی نیست البته دلیلی هم بر تفاوت وجود ندارد. صرفا با مقایسه درمی‌یابیم هرچند منابع فریقین اشتراک‌نظر دارند با ظهور مرتبط است اما مصادر شیعی به زمان وقوع آتش مشرق در «ماه رمضان» تصریح ندارند. ضمن اینکه احتمال دارد، دو حادثه جداگانه باشند.

 

8️⃣از منظر آینده‌پژوهی مهدوی، هرچند درباره واقعه «آتش مشرق» قبل ظهور، نمی‌توان به جمع‌بندی قطعی رسید لکن به قرینه «فرج آل‌محمد» و جوهره معنایی واژه «الهردی»، دیدگاه دوم (هویت جنگی) ترجیح دارد و قدر متیقن در صورت وحدت محتوایی گزاره «آتش مشرق» در فریقین، نشانه و علامت «سنة الجوع» و وقوع «جنگ جهانی» قبل ظهور نیز است.

 

9️⃣صرفنظر از اینکه ماهیت آتش مشرق قبل ظهور، چیست؟ اما شکی نیست ایرانیان بعد از دو مرحله «مطالبه حق» از دشمن و البته یاس از اخذ حق خویش آنگاه در مرحله بعد «مرحله سیوف»، قدرتمند و طوفانی ظاهر خواهند شد.

 

🔟 و در «تقابل نظامی» با دشمن #انتقام_سخت را بر مثلث «غربی، عبری، عربی» وارد خواهند ساخت آنگاه ایرانیان آماده «رویارویی حتمی» و جنگ با دشمن (اسرائیل و مارقة الروم) در آستانه ظهور خواهند شد.